بررسی برخوردهای عقیدتی جنبش سبز با فرهیختگان

ترسم نرســــی به کعبـــه ای اعــرابی

این ره که تو می روی به ترکستان است

بی شک یکی از عمده ترین خواسته های جنبش سبز مردم ایران حذف گزینشهای عقیدتی است.چنین گزینش هایی سال هاست که سبب قهر قشر فرهیخته و نخبه ی کشور با دستگاه های اجرایی و زمینه ساز فرار مغزها شده است. بد نیست کارنامه ی جنبش را در این مقوله به نقد بکشیم تا بفهمیم تا چه حد خود موفق شده ایم تکثر عقیدتی را در جنبش حفظ کنیم و با مردم و نخبگان، برخورد عقیدتی نداشته باشیم.

چندی است که کمپین های مختلفی روی فیسبوک با محتوای برائت و بیزاری از علیرضا افتخاری به راه افتاده است. دلیل راه افتادن این کمپین ها، برخورد صمیمی افتخاری با محمود احمدی نژاد است. او در مصاحبه ای که پس از به راه افتادن این گونه حرکتها انجام داد گفته است:

» رییس‌جمهور به محضی که به نزد من رسید خودش را از طرفداران و علاقمندان پیگیر آثارم معرفی کرد و من به رسم تشکر از این ابراز علاقه، او را در آغوش گرفتم.«

حتی اگر این فرض بسیاری از دوستان که می گویند او انرژی بیشتری برای تشکر از احمدی نژاد به خرج داد هم درست باشد، چیزی تغییر نکرده است.آقای افتخاری به خاطر عقاید سیاسی اش مطرح نبود،که به خاطر هنرش شناخته می شد و عقاید او نمی تواند و نخواهد توانست که هنرش را از او سلب کند.

در کنار این فعالیت،جالب آنجاست که جنبش سبزی ها کمپین های متعددی برای حمایت از استاد شجریان و ربنای ایشان تشکیل داده اند و انتقادشان این است که نباید هنر با سیاست ادغام شود.آنها ربنای استاد را به خاطر ارزش و زیبایی هنری اش می پسندند، همانطور که در سالهای پیش نیز می پسندیدند.

شخص علیرضا افتخاری در مصاحبه ی دیگری که پیش از این اتفاقات اخیر داشته در دفاع از ربنای شجریان گفته است:

«بسیاری می‌گویند چرا «ربنا» را نمی‌خوانی که در پاسخ آنها می گویم که من زبان فارسی را می خوانم که اگر آوای خوشی دارد از لطف حضرت پروردگار است با این همه اگر می‌توانستم که «ربنا» را بخوانم باز هم این کار را نمی‌کردم ! آقای شجریان از آنجا که خود قاری قرآن بوده‌اند، «ربنا» را آنچنان خوب خوانده‌اند و حق مطلب را ادا کرده‌اند که دیگر نیازی به نسخه دوم نیست،با این حال چرا باید دنبال دیگرانی باشیم تا این قطعه دلنشین را بازخوانی کنند؟ چرا از داشته هایمان بهره نمی‌بریم؟

به قطعیت می‌توان گفت «ربنا» دیگر در کائنات منتشر شده است و به هیچوجه در بند پخش از رسانه ها نیست اما چه بهتر که شائبه‌ها را برطرف کنیم و دامن هنر را به سیاست آغشته نکنیم«

افراد بسیاری نیز هستند که با جنبش سبز مخالفند اما از پخش نشدن ربنای استاد گله مندند.کاری که مسئولین رسانه ای جمهوری اسلامی انجام داده اند و برخورد گزینشی و عقیدتی ای که با هنر داشته اند،اگر چه مورد انتقاد ماست اما روی ناپسند ماجرا آنجاست که خود نیز در دامن این گونه قضاوت ها گرفتار شده ایم و با فرهیختگان کشورمان برخورد گزینشی و عقیدتی داریم. امیدوارم که اصلی ترین شعار سیاسی میرحسین موسوی را در دوران انتخابات از یاد نبرده باشیم:

دولت فرهنگی،فرهنگ غیر دولتی

مفهوم این کلام آن نیست که امروز انجام می دهیم. بدبختانه این گونه برخورد های ما سابقه نیز داشته اند.چندی پیش،پس از دیدن فیلم «سنگسار ثریا میم» در فیسبوک به دنبال صفحه این فیلم و صفحه ی خانم شهره آغداشلو بودم که با کمال تعجب صفحاتی را دیدم که سبزها از دیگران خواسته بودند تا این هنرمند را بایکوت کنند.

وقتی که به دنبال دلیلش رفتم متوجه شدم که خانم آغداشلو در مصاحبه ای با یکی از شبکه های خبری آمریکا گفته اند که مطمئن نیستند که نتایج انتخابات دستکاری شده است و مردم واقعاً به آقای موسوی رای داده اند.این عدم اطمینان ایشان از آن جهت ناشی می شد که در ایران نبوند و فضای قبل از انتخابات را ندیدند اما باری دیگر شاهد دورریختن یک سرمایه ی بزرگ هنری به خاطر بیان یک جمله بودیم.

هنرمند،ورزشکار،دانشمند و … از نوابغ و افتخارات ما هستند.حال به هر اندیشه و مرام سیاسی ای که می خواهند تعلق داشته باشند. ما هنرمند را به خاطر هنرش دوست داریم نه بخاطر اعتقاداتش که اگر به خاطر اعتقاداتش بود،پس چه تفاوتی کردیم با حکومتی که 30 سال سرمایه های این مملکت را با همین نوع نگاه بر باد داد.

در اینجا باید قبل از هرکس خود به اشتباهم اقرار کنم و از جامعه ی بزرگ سبزها به خاطر پیوستن به این دید اشتباه عذرخواهی کنم،چرا که پیش از این بنده نیز گرفتار این گونه نگاه های عقیدتی و گزینشی شده بودم.امیدوارم روزی برسد که همه ما شجاعت اقرار به اشتباه و عذرخواهی از جامعه را داشته باشیم تا از نسیم یک جامعه دمکراتیک لذت ببریم

همراه کوچک جنبش سبز

آرش اندیشه

این نوشته در فرهنگی, تحلیل, جنبش سبز ارسال شده و با , , , , , , برچسب‌گذاری شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

بیان دیدگاه